نخودچینخودچی، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

دخی کیوت💗💗(نخودچی من)

یک ارمی و عاشق بی تی اس✨💜:))

8 ماهه شدی

و ... امروز 25 دیماه1392 شما هشت ماهه شدی.   8 ماهی که با تمام دردسرهاش و بیخوابی هاش شیرین بود......       ...
25 دی 1392

اولین مروارید

کلی مطلب نوشتم اومدم ارسال کنم پاک شد. حالا دیگه کی حال داره بنویسه ساعت از دو نیمه شب گذشته.تازه دیگه یادمم نمیاد که. از اول شروع میکنیم..... سلام دردونه ی مامان. اولین مروارید قشنگت امروز در صدف رویت شد. ساعت 2 سه شنبه 24 دیماه 92. هوراااااااااااا جونم برات بگه امروزی که گذشت با عمه مریم رفتیم واسه مولودی و خونه ی جدید عمه فخری هدیه بخریم. اونجا شما ازون میوه های آهنربایی رو یخچالی برداشتی هرکاری کردم نتونستم ازت بگیرم پولشو دادیم و اومدیم.شما هم هی میکردی تو دهنت منم میترسیدم قورتش بدی مواظبت بودم که یهو کلشو کندی دستمو کردم تو دهنت اونو در بیارم دیدم بعلهههههههههه یه چندتا چین چین زبر رو لثه هاتههههههههههه ...
25 دی 1392

عاشورا 92

 به قول خاله سیمین: شش ماهه که داشته باشی محرمت حال و هوای دیگری دارد......     دست خاله لیلا درد نکنه که این جور مواقع وظیفه حمل شما رو بعهده داره .چون مامانت دست درست و حسابی نداره. دست خاله زهرام بابت لباس علی اصغر که نذر رادین خان بود هم درد نکنه.                                               ...
25 دی 1392

آنچه گذشت..........

 از اتفاقهای مهمی که تو دیماه افتاد: نینیه عمه مریم پسره و اسمش شد رادین. مامانه رادین..... خاله مرجان هم بارداره و منتظره ملیناست.البته دلش میخوادا هنوز معلوم نیست. ولی من براش دعا کردم توهم خیلی دعا کن. برای خاله لیلات خواستگار میخواست بیاد که قبول نکردددددددددد .نمیذاره ما یه شیرینی بخوریم که مامان جون خاله خیلی حق گردن من و تو داره براش دعا کن که هم خوشبخت بشه و  هم همیشه تو زندگیش موفق باشه. نینیه خاله الهه سقط شد .دعا کن براش مامانی خدا زودی یه دخمل خوشگل تو دلش بذاره .آخه اونم الان دلش دختر میخواد. ماهانم طفلی خیلی واسه  آبجیش ناراحتهههههههه همین الان با گریه بیدار شدی آرومت کردم بهت شیر دادم دوبار...
25 دی 1392

پیش به سوی زندگی

دختر گلم بعد از دو ماه ونیم دنده عقب رفتن بالاخره دنده جلوش در تاریخ  : چهارشنبه 18 دیماه 92ساعت 4 درست شد. داشتم با خاله الی تلفنی حرف میزدم یهو دیدم داری میری.فک کردم اشتباه کردم یه توپ گذاشتم به فاصله یک متریت دیدم بدو بدو داری میای. الهی قربونت برم.ایشالله تو تمام مراحل زندگیت پیشرفت د اشته باشی و همیشه به سمت جلو و موفقیت در حرکت باشی.                                       بووووووووووووس به لبهای قند و عسلت ...
20 دی 1392

من بالاخره اومدمممممممممم

هورااااااااااااااااااا سلام گل قشنگم. بالاخره یه فرصت کوچولو پیدا کردم.امروز 9 دی بود.و مهمونی خونه خاله سمی . با احتساب امروز شما  10 روزه که مریضی.البته الان خیلی خوبیو فقط سرفه و آبریزش بینی داری. ولی هفته ی اول هم خودت خیلی اذیت شدی هم منو کشتی.طفلی خاله لیلاتم که پای ثابت همه ی مشکلات منه. اول مریضیت با یه تب شروع شد که به 40 درجه هم رسید و تا 4 روز ادامه  اشت. از 28 آذر5شنبه بود که از غروبی تنت گرم شد و دوبار بالاآوردی و کم کم بی حال شدی و گریه میکردی و شیر نمیخودی. خلاصه جونم برات بگه که 5 تا دکتر بردمت.4 روز فقط تب داشتی و هیچی نمیخوردی.بعدش گلاب به روت شدی و بعد تنت پر شد از دونه های قرمز. آخر سرم کلی آزمای...
10 دی 1392

.........

                                                                      به خدای آسمانها دوستت دارم                                                                                                     &nb...
9 دی 1392
1